از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

لیلی که رفت پارتی...

لیلی که رفت پارتی...

 

زین دور بی مروت ماراست بس حکایت  

بازی عشق و عاشق مرگ است در نهایت
مسموم آن خط و خال،بیمار ایوروشه  

جانم به لب رسانده آن شیمی صناعت
(ایوروشه: نوعی صنایع شیمیایی جایگزین سرخاب و...)
آن پیکر نحیفش محصول لیپوساکشن  

وان ابروی کمانش کرده تتو به غایت
برده عمل نموده آن خال کنج لب را  

بی اذن شخص والد یا بنده را رضایت
گشته است زرد کم رنگ آن طره سیاهش 

 های لایت نموده زلفش بی شرم و بی خجالت
لیلی که رفت پارتی مجنون نشست منزل 

 لیلی نیامد آن شب... وا عاشقا خیانت!
مجنون بی پدر را آبی نمیدهد کس 

 نسکافه مفت چنگت...ساندیس هم کفایت
درهر کتاب فرهنگ گویند چیز خوبیست 

 عشق ارچه پر زمعنی است اما یکیش حماقت
هرچند مال ما نیست اما جوک قشنگی است 

 اوعاشق فلانی است... وان یک ته نجابت !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد